شاید بتوان گفت که مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی ایران، ایستادگی در مقابل جریان مسری غربگرایی و تمدنسازی باشد. البته این حرکت ایجادشده آرامآرام مرزها را درنوردید و حتی پس از چندی ظهور جریان مقاومت به داخل مرزهای ایالاتمتحده نیز کشانده شد. امروزه اندیشکدههای غربی با اذعان خود بر پیروزی نسبی جبهه مقاومت به سردمداری ایران صحه میگذارند، واقعیتی که نمود موفقیتی بزرگ برای ایران است؛ هرچند به دلیل وجود سیاستهای خصمانه کمتر به آن تصریح شود و تقلیل این اعتراف از اهمیتش نمیکاهد.
نکته حائز اهمیت اینجاست که برخی از تحلیلهای خارجی بر نحوه مدیریت رهبر انقلاب ایران متمرکز است و از نظم جدید منطقهای تا جدال تمدنی سخن به میان میآورد. بهعنوانمثال: فارین پالیسی به نقل از سعید گلکار، استادیار دانشگاه تنسی در چاتانوگا و کسری اعرابی، سرپرست برنامه ایران در موسسه تونی بلر، پیرامون تغییر چشمگیر رویکرد ایران پس از عادیسازی روابط با عربستان در ۶ آوریل مینویسد: «توافق تهران ـ ریاض، چیزی فراتر از عادیسازی روابط با دولت سعودی است! هرچند برخی ناظران تا آنجا پیش رفتند که آن را به یک پیروزی در جهت تامین امنیت بینالمللی تقلیل دهند. اما برای آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، موضوع اصلی؛ همراهی با چین و روسیه، ظهور نظم جهانی و ضد غربی جدید و نیز کنار گذاشتن ایالاتمتحده از ترتیبات جدید منطقهای است. درواقع، از دیدگاه آیتالله خامنهای و سپاه، بازگرداندن روابط با عربستان سعودی کماهمیتترین جنبه معامله است! رهبر ۸۳ ساله ایران، مانند گذشتگان خود، معتقد است که برخورد تمدنها از دیرباز میان جهان بهاصطلاح اسلامی و غربی وجود داشته است. پروژه بلندمدت انقلاب اسلامی در احیای تمدن اسلامی با ریاست اسلامگرایان شیعی ایران آغاز شده است.
در دوران مدرن، ایالاتمتحده و نظم بینالملل لیبرالی که رهبری آن را هدایت میکند، همیشه بهعنوان مانع نهایی – شیطان بزرگ – درراه دستیابی به این هدف شوم دیده میشود؛ چه آنکه کشورهایی مانند چین و روسیه بهطور کامل روی این تروئیکای ایدئولوژیک سرمایهگذاری کرده باشند یا نه، واضح است که امروز ایران، همهچیز را در دست دارد. آیتالله خامنهای یک تمدن اسلامی به رهبری ایران، یک تمدن روسی-اسلامی به رهبری روسیه و یک تمدن کنفوسیوسی-کمونیستی به رهبری چین را در آینده جهان میبیند. واقعیت این است که ـ همه در حال جنگ با تمدن غربیاند – و او فکر میکند که اکنون بهترین فرصتی است که آنها در دهههای اخیر برای ریشهکن کردن غرب ـ از منطقه ـ داشتهاند.» ۱ شاید بتوان گفت که محتوای این تحلیل، صریحترین اعتراف طی سالهای اخیر آنهم از سوی اندیشکده سیاست خارجی آمریکایی در کیفیت ظهور منطقهای ایران است.
اعتراف وال استریتژورنال به شکست سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا در قبال ایران نیز میتواند در همین راستا تفسیر شود. والاستریتژورنال پیش از انتخابات ایران و پیروزی مسعود پزشکیان در مقاله سیاسی خود مینویسد۲: «شکی در این نیست که ایران و آمریکا تقابلی ماهوی دارند و حتی در آرامترین شرایط ممکن نیز نهتنها نمیتوانند هیچ رفتار دوستانهای با یکدیگر داشته باشند، بلکه حتی به مرز صلح مسلح هم نخواهند رسید. مشکل آنجاست که ایران پس از انقلاب اسلامی تصمیم گرفته از هرگونه وابستگی خلاص شود و به همین دلیل ناگزیر است تا خلاف جریان و نظم ایجادشده توسط آمریکا در منطقه شنا کند.»
روزنامه والاستریتژورنال به قلم سون اینگل و راسموسن شیوهها و پروژههای مختلف آمریکا علیه ایران را به نقد کشیده است. این دو تحلیلگر مینویسند: «باوجود چندین دهه تداوم فشار غرب بر ایران تهران به دلیل روابطی که توانسته با روسیه و چین ایجاد کند به تهدید بزرگتری برای منافع ایالاتمتحده تبدیل شده است. اگرچه برنده انتخابات ریاستجمهوری ایران وارث اختلافات داخلی و اقتصاد آسیبدیده از تحریمها خواهد بود؛ اما همچنان یک نقطه قوت را به ارث خواهد برد: اینکه تهران بیش از دهههای گذشته در صحنه بینالمللی نفوذ دارد.» این نشریه ادامه میدهد: «ایران تحت رهبری آیتالله خامنهای دههها فشار آمریکا را خنثی کرد و از سالها انزوا خارج شد. جایگاه ایران از طریق همسو شدن با روسیه و چین، به انزوا راندن سیر ادغام با غرب و داخل شدن در تعامل با دو قدرت بزرگ تقویت شده است. اگرچه به دلیل رویارویی با واشنگتن اقتصاد ایران همچنان تحت تاثیر تحریمهای ایالاتمتحده قرار دارد، اما فروش نفت به چین و قراردادهای تسلیحاتی با روسیه موجب حیات مالی و دیپلماتیک این کشور شده است.» والاستریت ژورنال آمریکایی میافزاید: «ایران توانسته به طرز موثری از چندین دهه اشتباهات ایالاتمتحده در خاورمیانه و نوسانهای بزرگ در سیاست کاخ سفید میان یک دولت و دولت بعدی بهره ببرد. امروز تهران بیش از هر زمان دیگری از بدو تاسیس جمهوری اسلامی در ۱۹۷۹ میلادی تهدیدی علیه منافع و متحدان آمریکایی خاورمیانه محسوب میشود.»
به گزارش این روزنامه: «ردپای نظامی ایران گسترده و عمیقتر از همیشه نمایان شده و گروههای مسلح موردحمایت ایران تاسیسات نفتی عربستان را با موشکهای خود هدف قرار میدهند و کشتیرانی جهانی را در دریای سرخ فلج کردهاند. آنها بر سیاست در عراق، لبنان، یمن و سوریه تسلط بالایی دارند و ویرانگرترین حمله در دهههای اخیر را بهوسیله حماس در ماه اکتبر علیه اسرائیل انجام دادند. همچنین ایران نخستین حمله مستقیم نظامی خود را از خاک خودش به اسرائیل در ماه آوریل به انجام رساند.» این مقاله ادامه میدهد: «قدرت فزاینده ایران نشانهی آشکاری بر شکست غرب است. از زمان ریاستجمهوری جیمی کارتر، یافتن یک راهبرد موثر برای مهار ایران با نوسانهای بزرگ در کاخ سفید همراه بوده و ابزار سیاست غرب، یعنی تحریمها برای منزویسازی تهران در سطح بینالمللی کمتر از قبل کارآمد شده است. تحلیلگران میگویند ایران بهوسیله تعمیق روابط با روسیه و چین به تحریمها پاسخی درخور داده است و از خاورمیانه، صنعت هواپیماهای بدون سرنشین ایرانی به جنگ روسیه در اوکراین، کمک شایانی میکند.»
بنیاد دفاع از دموکراسی نیز در مطلبی با عنوان: «آنچه آمریکا درمورد جمهوری اسلامی ایران اشتباه میفهمد» بهصراحت از درخشش آیتالله خامنهای سخن گفته است. در این سایت، گفتوگویی میان مارک دوبوویتز، مدیر اجرایی بنیاد دفاع از دموکراسی و کریم سجادپور، عضو بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی منتشر کرد و در آن به بررسی سیاستهای ایالاتمتحده و مواجهه با تحولات مختلف ازجمله «زن، زندگی، آزادی» و سیاست خارجی پرداخته است.۳ این مطلب در ۷ ژوئن ۲۰۲۴ منتشر شده و بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید.
مارک دوبوویتز در گفتوگوی خود و در پاسخ به این پرسش که: «آیا توافق بهتری چه در دوران اوباما و چه در دولت ترامپ قابلدستیابی بود؟»، اظهار میکند: «من فکر میکنم آمریکا با گروه مذاکرهکنندهای بهتر میتوانست به توافقی مطلوبتر دست پیدا کند. میدانید که آیتالله خامنهای یک استراتژیست و مذاکرهکننده درخشان است. او همچنین گروه مذاکرهکننده هستهای بسیار موفقی را در روحانی و ظریف پیدا کرد و آنها حاضر شدند هاردبال بازی کنند. من فکر میکنم که اوباما، کری و شرمن در یک احساس امنیت کاذب غرق شده بودند. آنها درواقع ادعای میانهروی ظریف و روحانی را قبول داشتند و حاضر بودند امتیازات گستردهای بدهند تا میانهروها را قدرتمند کنند؛ چراکه آنها به این موضوع اعتقاد دارند که جمهوری اسلامی اصلاحپذیر است.» تحلیلگر سیاستگذاری ایرانی ـ آمریکایی بنیاد کارنگی هم معتقد است: «آنچه من بیشتر تاکید میکنم این است که از نگاه من عراق و افغانستان موارد مشابهی برای ایران نیستند.
مطمئنا در زمان آیتالله خامنهای و در رژیم کنونی امکان برقراری رابطه همکاری با ایران ـ برای آمریکا ـ وجود دارد. اما با توجه به آنچه در افغانستان، عراق و… دیده میشود، این عدم اعتمادبهنفس جمعی در تواناییهای آمریکا به چشم میخورد.» این دو تحلیلگر در پایان مقاله خود میگویند: «اگر از اتاق بیضی آمریکایی به دنیا نگاه میکنید و به چالشهای مختلفی که ایالاتمتحده با آن مواجه است میاندیشید، چه جنگ روسیه علیه اوکراین باشد، چه جاهطلبیهای چین در تایوان، چه پرونده هستهای ایران و گسترش سلاحهای هستهای، تروریسم، امنیت سایبری و امنیت انرژی یا دیگر حکومتهای خودکامه ضدآمریکایی در ونزوئلا و کره شمالی؛ ایران تقریبا محور هر یک از این چالشهاست و تقریبا در همه آنها نقش موثری دارد. ایران یکی از معدود دولتهای جهان است که تمام هویتش را براساس مخالفت با منافع آمریکا قرار داده!»
شورای روابط خارجی اروپا به قلم حمیدرضا عزیزی و جولین بارنز دیسی، در تاریخ ۵ ژوئن ۲۰۲۴ به بررسی عمق استراتژیک نفوذ ایران در شامات میپردازد۴ و معتقد است که: «روابط ایران و همپیمانان منطقهای آن ـ، چیزی فراتر از فعالیتهای نیابتی است و درواقع راهبرد عمیقتری توسط ایران در سوریه و لبنان دنبال میشود.» حمیدرضا عزیزی، عضو مدعو موسسه آلمانی امور بینالملل و امنیت در برلین و جولین بارنز دیسی مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در شورای روابط خارجی اروپا باور دارند که: «ایران، در حال تعقیب شرایطی است که منجر به خروجش از نبرد سایهها با اسرائیل خواهد شد.» این اندیشکده اروپایی بیان میکند: «از اکتبر ۲۰۲۳، پس از انجام ۱۷۰ حمله علیه پایگاههای آمریکایی در سوریه و عراق به نظر میرسد پویاییهای تحرکات ایران افزایش یافته و راهبرد کنونی آن در واکنش گستردهتر با عنوان ـ دفاع روبهجلو ـ شدت بیشتری یافته است. در چهارچوب این استراتژی لبنان و سوریه همواره عرصههای مهمی برای نقشههای راهبردی تهران بودهاند.
از ۷ اکتبر متحدان تهران در لبنان و سوریه با بستن راههای تعاملی و اقتصادی اسرائیل در جبهههای دیگر برخی از حمایتهای نظامی را به حماس ارائه کردهاند، اما تهران همچنان از نفوذ خود برای تقویت موضع بازدارندگیاش سخن میگوید.» تحلیلگران این اندیشکده اروپایی میگویند: «تهران در دهه گذشته با افزایش تنشها در برابر آمریکا و اسرائیل تعقیب این راهبرد را دوچندان کرده است، اما لبنان و سوریه عرصههای اصلی تداوم استراتژی ایرانند و مقامات ارشد ایرانی امروز ادعا میکنند عمق استراتژیک طبیعی ایران تا دریای مدیترانه امتداد یافته است.» عزیزی و دیسی ادامه میدهند که: «ترور ژنرال سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران در سال ۲۰۲۰ توسط آمریکاییها منجر به توسعه روابط با حزبالله لبنان شد. سفر رئیسجمهور فقید ایران به دمشق در ماه میسال ۲۰۲۳، اندکی پس از پیوستن دوباره سوریه به اتحادیه عرب یادآور این نکته برای بشار اسد و جهانیان بود که ایران همواره مهمترین حامی این کشور باقی مانده است. به نظر میرسد ایران همچنان در تلاش است تا روند نزدیکی خود با کشورهای عربی مانند توافق مارس ۲۰۲۳ با عربستان سعودی را به عادیسازی اعراب و سوریه مرتبط و فضای جدیدی را برای همکاری اقتصادی در سوریه با کشورهای عربی خلیجفارس ایجاد کند.
نفوذ اقتصادی ایران در سوریه عمیقا با استراتژی ژئوپلیتیکی آن درهم تنیده است و در آن ایران بهعنوان تامینکننده اصلی نفت و میلیاردها دلار خطوط اعتباری سوریه، برای تضمین بقای اسد عمل میکنند! همچنین یکی از ابتکارات اکونومیک و استراتژیک تهران پیشنهاد کریدور ترانزیتی اوست که مرز شلمچه ایران را از طریق عراق به سواحل مدیترانه سوریه وصل میکند. این پروژه ایران را قادر خواهد ساخت که به یک مرکز ارتباطی با در دست داشتن کمربند جادهای چین تبدیل شود و نقش تاریخی خود را بهعنوان مجرای تجاری شرق و غرب، احیا کند.»
منبع: روزنامه فرهیختگان
- javaninews
- کد خبر 14838
- 20 بازدید
- بدون نظر
- پرینت